.
طریقه سپری شدن روزهای هفته:
شنبـــــــــــــــــــــــــــــــــ…..ـــــــــــــــــــــــــــه
یکـــشنبـــــــــــــــــــــــــــ…..ـــــــــــــــــــــــــــه
دوشنبــــــــــــــــــــــــــــــ…..ـــــــــــــــــــــــــــه
ســه شنبــــــــــــــــــــــــــ…..ـــــــــــــــــــــــــــه
چهارشنبـــــــــــــــــــــــــــ…..ـــــــــــــــــــــــــــه
پنجشنبه.جمعه !
.
.
.
جدیدترین کشفیات دانشمندان :
“دخترها از آنچه در زمستان میبینید لاغرترند” !
.
.
.
بعضـی از آدم ها شبیه سوراخ های اول کمربنـدن
همیشه هستن اما هیچ وقت به کارت نمیان !
.
.
.
حدیث عضنفری :
هرکس به والدین خود احترام بگذارد مثل این است که به پدر و مادر خود احترام گذاشته !
.
.
.
اکبر بینی بزرگی داشت و خیلی مهربان بود و باهوش و سختکوش
خوش برخورد و با جنبه و مؤدب و خوش لباس و متین و فروتن و خوش صحبت
و باشخصیت و تمیز و مرتب. بچه های محل صداش می کردند اکبر دماغ !
.
.
.
یادم آید روز دیرین، خوب وشیرین، اول ترم، وقت بسیار، درس اندک…
اما اینک روز آخر، روز تلخ امتحانات، آخر ترم، وقت اندک
درس بسیار، درس بسیار، درس بسیار !
.
.
.
به حیف نون میگن خاطره از کودکی داری ؟
میگه آره :
تا شش سالگی فکر می کردم اسمم دست نزنه !
تازه یه داداش کوچکتر داشتم اسمش بتمرگ بود !
.
.
.
اینقد فحش به عمه ندین ، اون دنیا باید جواب پس بدین
اصلا حدیث هم داریم که “عمه یتسائلون” یعنی در مورد عمه ها سوال میشه !
.
.
.
پشت یه ماشین نوشته بود:
“به هرکی که دل بستم فرداش بهم گفت شارژ داری واسم بفرستی!!”
.
.
.
طبق آخرین نظر سنجی ها
یکی از مهیج ترین تفریحاتِ آقایون
تماشای پارکِ دوبل بانوان است !
.
.
.
لذتی که در دستشویی کردن با در باز هست تو هیچ چیز دیگری نیست
تبصره:
ایستاده جیش کردن در روی برف تکون تکون دادن
به صورت گلاب پاش و تماشای بخاز متصاعد شده در رتبه دوم قرار داره !
.
.
.
هر دو لذت بخشن:
دونفرى خوابیدن رو تخت یه نفرى!
یه نفرى خوابیدن رو تخت دونفرى!
.
.
.
دقت کردین
لب آدم هیچ وقت تبخال نمیزنه مگه این که ۲۴ ساعت بعدش
عروسی یا مهمونی دعوت باشی…!
.
.
.
زندگی متأهلی یعنی
به همسرت مسیج بدی: ای عشق، خداوند نگهدار تو باشد
اونوقت جواب بگیری:
یه بسته قارچ، آبلیمو، مرغ ، نون !
.
.
.
دختری به دوستش: فکر کنم دوست پسرم داره بهم خیانت میکنه!
دوستش: از کجا فهمیدی؟
دختر: آخه دیشب پرسیدم کجا بودی ، گفت با دوستم امیر بودم…
دوستش: خوب الان مشکل چیه؟
دختر: خوب لامصّب دروغ میگه ، دیروز امیر تمام مدت با من بود!
.
.
.
(جوک بلند !)
شوهر مریم چند ماه بود که در بیمارستان بسترى بود. بیشتر وقتها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مىکرد و کمى هوشیار مىشد. امّا در تمام این مدّت، مریم هر روز در کنار بسترش بود.یک روز که او دوباره هوشیاریش را به دست آورد از مریم خواست که نزدیکتر بیاید. مریم صندلیش را به تخت چسباند و گوشش را نزدیک دهان شوهرش برد تا صداى او را بشنود. … شوهر مریم که صدایش بسیار ضعیف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به آهستگى گفت: «تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بودهاى. وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى. وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى. وقتى خانهمان را از دست دادیم، باز هم تو پیشم بودى. الان هم که سلامتیم به خطر افتاده باز تو همیشه در کنارم هستى. و مىدونى چى میخوام بگم؟» مریم در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: «چى مىخواى بگى عزیزم؟»
شوهر مریم گفت: «فکر مىکنم وجود تو براى من بدشانسى میاره!»
نظرات شما عزیزان: